قائم مقام فراهانی چهره درخشان ادب و سیاست
امتیاز دهید
نویسنده:
احمد پناهی سمنانی
امتیاز دهید
کتاب قائم مقام فراهانی چهره نمایان و درخشان ادب و سیاست از نمونه های خواندنی های تاریخ کتابی می باشد درمورد پیرامون زندگی میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی صدر اعظم ایران که سیاست‌مدار و ادیب و فردی معروف و اثر گذار ایران‌زمین در زمان حاکمیت و سیاست و همچنان ادب و هنر نیمه ی اول قرن سیزدهم هجری می باشد.قائم مقام پیشرو نگرش و پیشاهنگ اصلاحات و همچنان به گونه ای زمینه‌ساز حکومت داری به روش میهن دوستانه در ایران و از پیشگامان مبارزه با استعمار جدید در زمان نوین است. روشی که پس از مدتها به دست اشخاصی مثل امیرکبیر و مصدق ادامه پیدا کرد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
ramin12345
1392/06/14
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قائم مقام فراهانی چهره درخشان ادب و سیاست
سرمایه جز هنر نیست
این مردمان که بینی یک مشت زر پرستند
بیرون ز زر پرستان یک مشت خر پرستند
بیرون ز خر پرستان یک مشت شر پرستند
بیرون ز شر پرستان جمعی هنر پرستند
ما را به کیسه زر نیست اندر طویله خر نیست
در سر هوای شر نیست سرمایه جز هنر نیست
سرمایه از کسادی پوسید و مندرس شد
دّر خریطه شد سنگ زر در خزینه مس شد
برهان نقیض مطلوب دعوی خلاف حس شد
ظاهر ز ما نهفته طاهر ز ما نجس شد
در کیسه زر ندارم تا اهل جاه باشم
در گلّه خر ندارم تا قبله گاه باشم
قائم مقام فراهانی
"به وزرا ظلم شده!"
میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی ،معروف به «میرزای دوم» (بعد از پدرش) وزیر مقتدر عباس میرزای دلاور بود که به عادت وزیرکشی تاریخ این سرزمین، بعدها توسط محمدشاهی که به همت خود او سرکار آمده بود معزول و مقتول گشت.
قائم مقام علاوه بر سیاستش، مردی ادیب ، شاعر و خوشنویس بود.در نثر فارسی سبکی خاص ایجاد کرد که عبارت است از رواج دادن نثر ساده و روان دوره قاجاریه است. از او دیوان شعری در دست است.
معروفترین شعرش آن است که بعد از خبر شنیدن عزلش با دلشکستگی سرود : « روزگار است این که گه عزت دهد، گه خوار دارد/چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد»
مهم ترین اثرش هم «منشات» است. یعنی مجموعه نامه هایش...این نامه ها را در قدیم در مدارس حفظ میکردند تا انشایشان خوب شود. نثر او نثری شیرین و خواندنی است.
در زیر خلاصه ای از نامه آمده و درباره میرزا تقی خان امیرکبیر است که در کودکی پیش قائم مقام درس میخوانده .مخاطب نامه میرزا اسحاق ، پسر قائم مقام است.
«فرزندی اسحاق!
دیروز از پسر کربلایی قربان کاغذی رسید موجب حیرت ناظران گردید.همه تحسین کردند و آفرین ها گفتند ، الحق « یکاد زیتها یضیء» در حق قوه مدرکه اش صادق است.
یکی از میان سر بیرون آورد و تحسینات او را به شان شما وارد کرد، که در حقیقت ریشخندی به من بود. گفت :
درخت گردکان با به این بزرگی/درخت خربزه الله اکبر
نوکر اینطور چیز بنویسد ، آقا جای خود دارد.
من چون از تو مایوس نبودم آن بود که ریشخندی را تصدیق نمودم.لیکن جهالت محمد روح و قلبم را آزرده میدارد.
باری حقیقتا من به کربلایی قربان حسد بردم و بر پسرش میترسم.فالله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین.
از محمد و علی که به کلی مایوسم، تو اگر مرد این میدان هستی دستی از آستین بیرون بیاور و قلم کربلایی بچه را از زمین بردار.
خلاصه این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار میگذارد.باش تا صبح دولتش بدمد.والسلام علی من اتبع الهدی...»